تمییز مشترکات و توحید مختلفات، از مباحث دامنهدار و کلیدی علم رجال است؛ تا آنجا که اگر گفته شود قوت علمی یک عالم رجالی، در عرصه تمییز مشترکات و توحید مختلفات شناخته میشود، سخن گزافی نخواهد بود.
مراد از «مشترکات» در علم رجال همان «مشترک لفظی» در علم اصول فقه و مراد از «مختلفات» همان «ترادف» است؛ گاه افرادی که در خارج متعددند و به اصطلاح حقایق مختلفهاند، اسم مشترکی دارند؛ مانند «زید» که برای چند نفرِ متعدد وضع شده است. در علم اصول چنین موردی را «مشترک لفظی» مینامند. اگر چنین حالتی برای راویان احادیث پیش آید، رجالیان آن را «مشترکات» و بحث از تعیین راوی مورد نظر از میان آنان را «تمییز مشترکات» میخوانند. در مقابل، اگر یک حقیقت واحدة در خارج، دارای چند نام موضوعله باشد، اصولیان آن را «ترادف» و رجالیان آن را «مختلفات» و بحث از تشخیص آن را «توحید مختلفات» مینامند.
«اسحاقبنعمّار» از راویانی است که نزاعهای علمی فراوانی در مورد او صورت گرفته است. بسیاری معتقدند او در واقع، واحد است؛ در نتیجه، بحث دربارة وی داخل در «توحید مختلفات» خواهد بود و برخی نیز این عنوان را در خارج، متعدد و مشترک بین امامی ثقه و فطحی ثقه میدانند، که در این صورت بحث «تمییز مشترکات» درباره او جاری خواهد بود.
قائلین به وحدت وی نیز خود دو دستهاند: عدهای او را فطحی ثقهو عدة دیگر امامی ثقهاش میخوانند.
نظر به اهمیت موضوع و نتیجه کاربردیای که در باب تعارض ادلّه دارد، مختصری از مباحث مطرحشده درباره وی در این مقاله منعکس و از آنجا که «وثاقت» وی طبق هر سه نظریه مورد توافق است، پس از بیان اقوال به بررسی دو محور «تعدد» و «مذهب» او پرداخته شده است.
|